طوطی

برای خودم

۱۳۸۵ دی ۱۲, سه‌شنبه

برگ اول

حسب حالی ننوشتیّ و شد ایّامی چند

محرمی کو که فرستم بتو پیفامی چند

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مکر پیش نهد لطف شما کامی چند

چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب

فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند

قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست

بوسه ی چند برآمیز به دشنامی چند

زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر

تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند

عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو

نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

ای گدایان خرابات خدا یار شماست

چشم اِنعام ندارید ز اَنعامی چند

پیر میخانه چه خوش گفت بدُردی کش خویش

که مگر حال دل سوخته با خامی چند

حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت

کامکارا نظری کن سوی ناکامی چند

پ.ن: فال شب یلدای من

برچسب‌ها: , ,

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی