طوطی

برای خودم

۱۳۸۵ بهمن ۱۳, جمعه

متحول میشویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم


زمستان است و تو در قطب جنوبی، یکدفعه میبینی تابستان شد و تو وسط کویری. جلل الخالق!!!

همسایه ای داریم بلانسبت شما جنس ناجنسی است، چشمانی تیزبین همانند عقاب، زبانی به بلندی زبان وزغ موقع شکار حشرات، صدایی به ناهنجاری کلاغ موقع قار قار و خلاصه صفتها و خصلتهای خوبی ندارد.
روز عاشورا وقتی دیدم که در مغازه ایشان جمعیتی جمع شده اند ( به قول امروزی ها جهت غذای تبرکی) شوکه شدم، چشمانم داشت ازحدقه در می آمد، در آن موقع بود که عظمت این ماه برایم آشکارتر شد، این محرم چه کسانی را به چه کارهایی وادار میکند!!!
البته این بنده جاهل در لحظه ای که این صحنه را دیدم هنوزدر خواب غفلت بودم و به همین دلیل فحش ناچیزی در دل به ایشان داده و توی روحشان به جای صلوات چیز دیگری فرستادم ولی وقتی که از خواب غفلت بیدار شدم، اولا یادم آمد که بنده فقط میتوانم قاضی خودم باشم نه کس دیگری و قضاوت را به عهده خود صاحب نذر و احسان بگذاریم بهتر است، دوما جای شکر دارد که ماهی از سال ما را وادار به تفکر و تعقل در مورد راستی و درستی و پاکی و صداقت و نهایتا حق و باطل میکند، حتی اگر این افکار و اعمال ناشی از جو گرفتگی باشد و به قولی موقتی و فصلی باشد باز جای شکرش باقیست.

حای شکر دارد که ماهی از سال ما را جو خوبی میگیرد، و این جو گرفتگی خود حسن بزرگی است ، فقط برای درک کردن این حسن باید گذشته فرد را کلا از ذهن پاک کرد و آینده ایشان را به هیچ عنوان تصور ننمود و فقط و فقط به حال و لحظه اکنون فکر کرد.

واین داستان جو گرفتگی هایمان به نظر آشناست.

و این داستان مدام تکرار میشود.

و این داستان را مدام تکرار میکنیم.

برچسب‌ها:

2 نظر:

Anonymous ناشناس گفت...

قبول دارم كه هركي فقط مي‌‌تونه قاصي خودش باشه...
ولي آدم خندش مي‌گيره... اينا همش تظاهره... همش فيلمه... مطمئن باش اون آدمهاي متظاهر همون كثافت كاري‌ها رو تو اين ماه هم مي‌كنن....

۱۵ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۸:۲۳  
Anonymous ناشناس گفت...

كجايي تو بابا؟؟؟
خبري ازت نيست....

۵ اسفند ۱۳۸۵ ساعت ۱۶:۵۳  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی